ناز تا میکنــــــــــــــی این ناز کشیدن دارد
سرزنش می شنــــــــــوم ، باز کشیدن دارد
تارِ مـوهایِ تو هر وقت کــــــه بیرون باشد
دستِ مضراب بر این ســـــــاز کشیدن دارد
تنِ سوزانِ تو خورشیدِ ســـــرِ ظهرِ جنوب
گرمیِ جاده ی اهواز کشیـــــــــــــدن دارد
چشمهایت پر راز است نهفتـــــــــن تا کی؟
بار سنگینیِ ایــــــــــــــن راز کشیدن دارد
.....
هیچ کس نیست بداند که چــرا اینهمه سـال
دردِ این خانه برانداز کشیـــــــــــدن دارد؟
او خودش بحرِ طویـل است ، قلم کم آورد
زجر از این قافیه پرداز ، کشیــــــدن دارد