غزل بهانه ی خوبی است ، فرصتی ناچیـــــز
برای من که از انبوه غم شدم لبریـــــــــــــــز
ملال نیست به جز دوری ات گلـــــــــــــم اما
چقدر زندگی ام بی تو شد ملال انــــــــــــگیز
چه لرزه های مهیبی به جان مـــــــــــن افتـاد
دوباره زلزله افتــــــاد دوره در تبریـــــــــــز
چهار شــــــــــانه گرفتنــــــــد زیر تابــــوتت
چهارشانه ی من خـــــــواب رفته ای ؟ برخیز
چقدر بوسه به پیشانـــــــــــــــــی ات زدم اما
امان نمیدهد اینبار شهــــــــــــــــرِ زلزله خیز
خیال میکنم این خواب ، خواب پاییــزی است
امان از اینهمه خواب و امان از این پایــیــــز
سلام. واقعا زیباست. ایشالله چاپ شن شعراتون. یا علی.
سلام . توی این روزهای پریشان خاطری واقعا؛
غزل بهانه ی خوبی است ، فرصتی ناچیـــــز
برای من که از انبوه غم شدم لبریـــــــــــــــز
بابت به اشتراک گذاشتن این حس های دلنشین باید سپاسگزار شما بود- پیروز باشید
سلام و درود بانوی گرامی!
خوشحالم که این جا هستین و شعر های قشنگ تان را در اختیار دوستداران تان گذاشته اید.
پیروزی...
شروع کردیم!
مینی مال هایما را دفتر مشق میکنیم!
منتظر حضورتان...
سلام
بنده اشعار شما را بسیار دوست می دارم.
احتراما" دعوتید برای خواند سیاهه های بنده و اگر منت بنهید همکاری.
دوباره زلزله افتاده دوره در تبریز
درود خانم آرزومندی
با اجازه لینک شدید در وبلاگم
منور فرمودید جنابِ دوست.
باشد که منم دیگه این وب خاک گرفته رو کمی آب و جارو کنم!