سلانه

سلانه

تمامی شعرهایی که در این وبلاگ نوشته میشن ، سروده ی خودمه ، لطفا در صورت استفاده از آثار درجِ منبع فراموش نشه
سلانه

سلانه

تمامی شعرهایی که در این وبلاگ نوشته میشن ، سروده ی خودمه ، لطفا در صورت استفاده از آثار درجِ منبع فراموش نشه

گوشه ی شکسته

شیشه ها هم دلشان لک زده از دوریِ تو

روزگاری تو فقط بودی و من حـــــــــوریِ تو


نیستی حیف ولی باز هنـــــــوزم که هنوز

سینِ من می زند از سینه ی سنتوریِ تو


در و دیوار که سهل است بیـــــا خوب ببین

بیقرار است در این باغچه شیپـــــــوریِ تو


لحظه ی رفتنتان هــــم که خدا شاهد بود

بوی گُـل پخش شــــــــد از پیکرِ کافوریِ تو


سازِ رفتن که زدی ، کوک شدی ، پیدا بود

که شکسته است مقامِ دلِ مــــاهوریِ تو


چه کسی بود که حتی به خیالـش برسـد

مرگ ، من را بکند وصله ی ناجـــــوریِ تو؟

نظرات 3 + ارسال نظر
علی سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 03:45 ب.ظ

بسیار بسیار بسیار زیباست. واقعا لذت بردم از این همه ذوق و استعداد.

لطف شماست قربان . ممنون که می خونید:)

لعل بذری سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:53 ب.ظ http://hosein-lalbazri.blogfa.com/

سلام
البته که تمام شعرهاتان،شوق خواندن را در ما ایجاد می کند اما حقیقت این است که این غزل آن لذتی را که انتظار داشتم به من منتقل نکرد،خب شاید به دلیل کارهای دلنشین تر ِ پیشین بوده که از شما خواندم...
و فراموش نمی کنیم که همیشه قرار نیست تمام آثار شاعر در آن قله ی ماورایی باشد که ما انتظار داریم؛ همین که در این حس های مقدس ، شریک مان می کنید جای سپاس بسیار دارد.

سلام
چه خوب که دوستانی مثل شما هستند تا آنچه هست را با صداقت بیان کنند . همین برای من کلی می ارزد عزیز . امیدوارم در آینده ای نزدیک شعری بنویسم باب طبعِ شما باشد که خوش آید به مذاقتان

محبوبه چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 03:44 ب.ظ http://sayeban.blogfa.com

غزل همیشه طعم قدیمی خوب خودش را دارد.. مثل طعم چای زعفران..
چه کسی بود که حتی به خیالـش برسـد
مرگ ، من را بکند وصله ی ناجـــــوریِ تو؟
دوست داشتنی بود..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد